حکایت رفاقت من و تو

حکایت " قهوه " ایست

که امروز به یاد تو

تلخ تلخ نوشیدم ...

که با هر جرعه اش

بسیار اندیشیدم ...

این طعم را دوست دارم یا نه ؟!

و آنقدر گیر کردم بین

دوست داشتن و نداشتن

که انتظار تموم شدنش را نداشتم !

و تمام که شد فهمیدم

باز هم قهوه میخواهم ...

حتی تلخ تلخ !!
2 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/06/26 - 17:05 در کافه تنهایی

(2 )