پشت دیوارر حیاط
تو سکوت خلوت شب
با صدای نم نم بارون
من در آغوش تو
تو در آغوش من
چه لحظه زیبایی بود تورا بوسیدن
اما زمان کوتاه بود
و یک روز در پشت دیوار حیاط تنها به انتظار نشستم
تکیه بر دیوار زدم و گریه کردم
چون تو دیگر در آغوشم نبودی
تا گرمای تو قلب سردم را دوباره زنده کند
ولی یک خاطره زیبا در پشت حیاط یک ویلا بر جای ماند
(3 ) |