چنان دل کندم از دنیا كه شكلم شكل تنهایی است

ببین مرگ مرا در خویش كه مرگ من تماشایی است

مرا در اوج می خواهی تماشا كن ، تماشا كن

دروغ این بودم از دیروز مرا امروز حاشا كن

در این دنیا كه حتی ابر هم نمیگرید به حال ما

همه از من گریزانند ، تو هم بگذر از این تنها

فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم

دلم چون دفترم خالی ، قلم خشكیده در دستم

گره افتاده در كارم ، به خود كرده گرفتارم

به جز در خود فرو رفتن ، چه راهی پیش رو دارم


2 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/06/27 - 16:42 در کافه تنهایی

(2 )