حکایت رفاقت، حکایت سنگهای کنار ساحله...


اول یکی یکی جمعشون میکنی تو بغلت،


بعدشم یکی یکی پرتشون میکنی تو آب؛


اما بعضی وقتا یه سنگهای قیمتی گیرت میاد،


که هیچ وقت نمیتونی پرتشون کنی…

(نجیب زاده)

آخرین ویرایش توسط saman در [1392/06/28 - 17:51]
5 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/06/28 - 17:46 در کافه تنهایی

(5 )