مادربزرگ می گفت: دل هر آدمی دری دارد...

می گفت: باید باز کنی در ِ دلت را رویِ لبخند آدمها...


می گفت: هر کدام از این درها یک کلید بیشتر ندارند...


می گفت: کلید ِ دل آدم دست خود ِ آدم نیست...


می گفت: انگاری کلیدها را دم ِ خلقت پخش کرده اند بین آدمها


هر کسی یکی برداشته برای خودش...


می گفت بلند شو برو بگرد... بگرد ببین کلید قلب کیست توی دستهایت؟...


ببین کلید قلبت کجاست؟...

3 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/06/29 - 00:17 در کافه تنهایی

(3 )