نه ...

کاری به کار عشق ندارم

من هیچ چیز و هیچ کس را دیگه در این زمانه دوست ندارم

انگار این روزگار چشم ندارد من و تو را یک روز خوشحال و بی ملال ببیند

زیرا هر چیز و هر کس که دوست تر بداری

حتی اگر یک نخ سیگار یا زهر مار باشد از تو دریغ می کند

پس با همه وجودم خود را زدم به مردن تا روزگار دیگر کاری به کار من نداشته باشد

این شعر را هم نا گفته می گذارم ...

تا روزگار بویی نبرد که ...

گفتم که ...

دیگه کاری به کار عشق ندارم !
4 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/07/04 - 19:41 در کافه تنهایی

(4 )