من سؤالم!
از ریزش باران
از گذر آب
از اشتیاق رسیدن به ناپیدای دریا
من سؤالم!
از جراحت احساس
از اندوه دوری بسیار
از خواب بیخواب اشتیاق
من سؤالم!
از خود بیقرار
از ناکجای تو در دامنهی اسرار
و از آغوش محو شده در اوج خیال
سؤالم سؤال!
لیک
پُرخروش مانده
در دایرهی بیجواب . چرا من مانده ام تنها ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟