من زنم…
بي هيچ آلايشي… بي هيچ آرايشي!
او خواست كه من زن باشم…
كه بدوش بكشم بار تو را كه مردي
و برويت نياورم كه از تو قويترم…
من زنم…
من ناقص العقلم…
با همين عقل ناقصم
از چه ورطه هايي كه نجاتت نداده ام
و تو عقلت كاملتر از من بود؟؟!!
من زنم...
ياد گرفته ام عاشقت بمانم
و هميشه متهم به هرزگي شوم...
حال آنكه تو بي آنكه عاشقم باشي
تظاهر كردي با من خواهي ماند!
من زنم...
كوه را حركت ميدهم
بدون اينكه كلمه اي از خستگي و دلسردي به زبان آرم
و تو همواره ناراضي و پرصدا سنگريزه ها را جابجا ميكني
چرا كه تو نيرومند تري!!!
من زنم...
وقت تولد نوزاد ...
تلخي بيداري شبها بر بالين فرزندمان...
سكوت و صبر در زمان خشم تو مال من،
لذتهاي شبانه...
خوابهاي شيرين و افتخار مردانگي مال تو!
عادلانه است نه؟؟؟
من زنم...
آري من زنم...
او خواست كه من زن باشم ...

اين راز را كه من مرد ترم به هيچ كس نخواهم گفت!!!.............................


5 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/07/11 - 13:34 در 1عاشقانه و دانلود

(5 )