چشمهایم آنقدر دلتنگ باران شده اندکه دستشان برای تمام پنجره ها رو شده،
بس که رد نگاهم را دنبال کرده اند و به خانه ابرها رسیده اند
چقدر از التماس چترها برایشان گفته ام
از خواهش دستهایم برای نوازش قطره ها
من شعر نیاز را در گوششان سروده ام
با این همه نمیدانم چرا آسمان دست رد به سینه ام میزند.
1 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/07/21 - 17:47 در کافه تنهایی

(1 )