تو مانده ای با این همه رنگ
من می روم با اخرین حرف
ای خیمه شب باز
در غربت غمگین و درد الود این خاک
ازاده ای زندانی توست
قربانی قهر خدا .... نامش محبت
زنجیر از پایش جدا کن
او را ..چو من ..از دام تزویرت رها کن
همراه این ازرده درد اشنا کن





5 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/07/25 - 15:18 در کافه تنهایی

(5 )