ای عشق جوانه کن بهار است
هر شاخ کهن جوانه دار است
شد غرق شکوفه سیب و دل نیز
حوای همیشه بیقرار است
ای عشق!شکفتنم بیاموز
دل غنچه باغ انتظار است !
بیهوده مگوی کیست معشوق؟
او چشم و چراغ روزگار است !!
شهر تن و شهر جان ما را
بسپار به او که شهریار است
ای عشق دین مجال کوتاه
زین بیش مرا چه اعتبار است؟
برخیز و کمند خود رها کن
دریاب که آخرین شکار است
ای عشق!بسوز هستیم را
با یک نگهش که شعله وار است !!!
♦♦♦بانو سیمین بهبهانی ♦♦♦