یک اتاق ، اندکی نور، سکوت
من خدایی دارم که همین نزدیکی است
در امتداد لحظه هایم
هر روز….!
در سایه هایی قرمز شناور می شوم
می خندم به عشق فنا شده ی زمینی مان
قاه قاه……
معنی اشک ، کبودی و درد را می دانم
بغض سنگین خاطره را از نزدیک لمس کرده ام
من در این تاریکی، دوراز همه ، خدا را می خوانم
خدا را که صدا می زنم ، همه ی ذره ها آرام می شوند
یک اتاق ،اندکی نور….
من خدا را دارم!
5 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/08/03 - 18:58