امشب بیا و حس مرا بی قفس بکش
از راه دور بوی تنم را نفس بکش
یر دشتهای بی کسی ام ، هر شقایقی
روییده بود ، چیده ، کمی خار و خس بکش
طعمی که بوسه ام به لبانت چشانده بود
مثل شراب یا عسل ، اصلا نه ، گس بکش
خیری از عشق با تو ندیدم بیا کمی
بگذر از این ریا و مرا پر هوس بکش
من تشنه ام که همشب تنهایی ات شوم . . .
ای دل بخواب و باز خیالی عبث بکش . . .
3 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/08/06 - 19:32 در
یکی بود ... یکی نبود