در سالن شلوغ قدم میزد ، در نگاهش فریادها نهفته بود و هر لحظه آماده نبرد بود ، گاهی فکر خودکوشی به سرش میزد
.
.
.
.
.
کسی که در عروسی نوشابه برایش نمانده بود
3 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/08/07 - 18:39 در 1عاشقانه و دانلود

(3 )