یه زمانی آرزوم این بود:
پادشاه بشم؛ به نوکرام بگم واسم تخمه بشکونن؛ من بخورم!
تا اینکه مزمز با هزار تومن اومد گند زد تو آرزوم ..!
3 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/08/15 - 19:28 در اعترافای باحال

(3 )