تو نیستی، اما
وقتی به تو فکر می‌کنم
صدای آب را
در رگ‌های خاک می‌شنوم.

گل‌سرخِ حیاط
در آینه‌ی نگاهم
زود به زود می‌شکفد
و آسمان
پُر از پروانه و بادبادک می‌شود.

تو نیستی، اما
وقتی به تو فکر می‌کنم
دریا نزدیک‌تر می‌آید
ابرهای سیاه دور می‌شوند
و باران
هر وقت بخواهد می‌بارد.

تو نیستی، اما
وقتی به تو فکر می‌کنم
تو را می‌بینم...
2 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/08/18 - 18:35 در یکی بود ... یکی نبود

(2 )