مامان بزرگم خیلی مذهبیه

یه روز یه مجله دستش بود گفت زمونه خیلی خراب شده واقعا

فساد جامعه رو گرفته !!

گفتم چی شده مگه مامان بزرگ

میگه بیا این مجله رو بــــبین ...

رفتم دیدم یه اقا با کت و شلوار صفحه ی سمت چپ بود

یه خانوم چادری هم صفحه سمت راست بود !

تعجب کردم گفتم خوب اینا مگه چشونه؟؟؟

گفت نگاه کن الان مجله رو میبندم این اقا میچسبه به خانومه!!

قیافه ی من در اون لحظه :| :| :| :|

حالا هی با دستاش مجله رو باز و بسته میکرد میگفت : میبینیشون؟

بازم من :| :| :| :|

3 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/09/04 - 20:53 در اعترافای باحال

(3 )