دلت را بتكان... غصه هايت كه ريخت تو هم همه را فراموش كن... دلت را بتكان... اشتباه هايت وقتى افتاد روى زمين... بگذار همانجا بمانند... ... ... ... فقط از لابه لاى اشتباه هايت يك تجربه را بيرون بكش... قاب كن و بزن به ديوار دلت...دلت را محكم تر اگر بتكانى...
> تمام كينه هايت هم مى ريزند...
> و تمام آن غم هاى بزرگ...
> و همه حسرت ها و آرزوهايت...
> باز هم محكم تر از قبل بتكان...
> تا اينبار همه آن عشق هاى بچه گربه اى هم بيفتند....
> حالا آرام تر ، آرام تر بتكان...
> تا خاطره هايت نيفتند...
> تلخ يا شيرين چه تفاوتى مى كند...؟
> خاطره خاطره است...
> بايد باشد ، بايد بماند...
> كافى ست...؟
> نه هنوز دلت خاك دارد...
> يك تكان ديگر بس است...
> تكاندى...؟
> حالا دلت را ببين...
> چقدر تميز شد... دلت سبك شد...؟
> حالا اين دل جاى "او" ست...
> دعوتش كن...
> اين دل مال "او" ست...
> همه چيز ريخت از دلت ، همه چيز افتاد..
> و حالا...
> و حالا تو ماندى و يك دل...
> يك دل و يك قاب تجربه...
> يك قاب تجربه و مشتى خاطره...
> مشتى خاطره و يك "او"...
> خانه تكانى دلت مبارك
5 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/09/13 - 22:57 در
1عاشقانه و دانلود