تو یه پاساژ راه میرفتم که یهو خوردم به یه نفر و اون افتاد زمین
سریع رفتم بلندش کنم و گفتم واقعا عذرخواهی میکنم
وقتی دستشو گرفتم دیدم طرف از این مجسمه های مانکنی هست که جلوی مغازه میذارن
اطرافمو که نگاه کردم دیدم یه یارو داره بهم نگاه میکنه و یه لبخند تمسخر هم رو لباشه.
بهش گفتم خنده داره من فکر کردم آدمه.
یارو چیزی نگفت خوب که دقت کردم دیدم همونم یه مانکن دیگه است
کلا دیگه سرمو انداختم پایین زدم به چاک
)