گـاهـی اوقـات...
آدمـ نیــاز دارَد در آغـوشـ ِ مـَردی غـَرق شـود
مـَردی کـه اگـر کسـی اذیـت کـرد ،
قـول دهـد همه شـان را می زَنـَد
مـردی کـه تـَه ریـش داشتـه بـاشـد
و لبخنـدش فقـط و فقـط بـرای تـو باشـد
مـردی کـه ساعتـ ها در آغـوشـَش لـَمـ دَهـی
بـدون ِ اینـکه بـروَد سـَر ِ اصـل ِ مطلـَب
مـردی کـه گـریـه هایـت را گـوش کنـد
و دَر خـود حـَل کنـد
مـردی کـه فقـط یـک سـر و گـردن بلنـد تـَر بـاشـد
مـردی کـه تـورا بـا دنیـا عـوض نکنـد
حتـی اگـر زشـت تـرین آدمـ ِ روی ِ زمیـ ن بـودی
مـردی کـه مـَـــــــرد بـاشـَد . . .