الهی…
با خاطری خسته، دلی به تو بسته، دست از غیر تو شسته، و در انتظار رحمتت نشسته ام…
میدهی،کریمی..نمیدهی،حکیمی..میخوانی،شاکرم..میرانی،صابرم…
الهی احوالم چنان است که می دانی و اعمالم چنین است که می بینی!
نه پای گریز دارم و نه زبان ستیز…
الهی، مشتِ خاکی را چه شاید و از او چه بر آید و با او چه باید…؟
دستم بگیر یا ارحم الراحمین...
(8 ) |