سه تا تهرونی رفته بودن اصفهان به قصد این که اصفهانی ها رو دست بیاندازند.
یه هفته سعی کردن ولی نتونستند. روز آخر وقتی داشتند بر می گشتن تهران، کنار یه توالت عمومی که چند تا اصفهانی هم نزدیکش ایستاده بودن توقف کردند.
یکیشون گفت: اکبر! ما یه بدهی هم به این اصفهانی ها داریم، بدیم و بریم...
رفت توی توالت و... اومد بیرون و همین طور که داشت لباسش رو مرتب می کرد گفت: ما بدهی مون رو دادیم.
یکی از اصفهانی
4 امتیاز + /
0 امتیاز - 1390/11/20 - 00:09
نصفه بود
1390/11/20 - 00:11اخه سایت بیشتر از 400 تا کاراکتر نمیفرسته الان بقیشو توی دیدگاه میزارم
1390/11/20 - 00:13رفت توی توالت و... اومد بیرون و همین طور که داشت لباسش رو مرتب می کرد گفت: ما بدهی مون رو دادیم.
1390/11/20 - 00:14یکی از اصفهانی ها اومد جلو گفت ببخشید، شما بابت این بدهیتون، چکی، سفته ای، کاغذی، امضایی، مدرکی چیزی پیش اصفهانی ها داشتید؟
تهرونیه گفت: نه.
اصفهانیه گفت: پس می تونستید بخورید و ندید!
1390/11/20 - 00:18باحال بود