دخـتـر کـوچـک بـه مـهـمـان گـفـت:

"مـی خـوای عـروسـکـامـو بـبـیـنـی؟!؟"

مـهـمـان بـا مـهـربـانـی جـواب داد:

"بـلـه...حـتـمـا..."

دخـتـرک دویـد و هـمـه ی عـروسـک هـا رو آورد...بـعـضـی از اونـا واقـعـا بـا نـمـک بـودن...ولـی در بـیـن اونـا یـک عـروسـک خـیـلـی قـشـنـگ دیـگـه هـم بـود....

مـهـمـان از دخـتـرک پـرسـیـد:

"کـدومـشـونـو بـیـشـتـر از هـمـه دوست داری...؟!؟"

و پـیـش خـود فـکـر کـرد:(حـتـمـا اونـی کـه از هـمـه قـشـنـگ تـره...!)

امــا خـیـلـی تـعـجـب کـرد وقـتـی کـه دیـد دخـتـرک بـه عـروسـک تـکـه پـاره ای کـه یـک دسـت هـم نـداشـت اشـاره کـرد و گـفـت:

" ایـنــو!! "

مـهـمـان بـا کـنـجـکـاوی پـرسـیـد:

" ایـن کـه زیـاد خـوشـگـل نـیـسـت!!!"

دخـتـرک جـواب داد:

"آخـه اگـه مـنـم دوسـتـش نـداشـتـه بـاشـم دیـگـه هـیـشـکـی نـیـسـت کـه بـاهـاش بـازی کـنـه.......اونـوقـت دلـش مـی شـکـنـه....!!!!"

مــهــربــونــی یــعــنــی ایـــن!!!:^)

5 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/09/22 - 19:29 در یکی بود ... یکی نبود

(5 )