همیشه دلم براش تنگ می شه...حتی وقتی یاد رفتارهای سردش می افتم که با وجود یکی دیگه گرم می شد...
حتی وقتی لبخندهای زوری وتلخش بادیدن اون شیرین وزیبا می شد...
حتی وقتی دستای یخ زدش با گرفتن دستای اون کوره ی آتیش می شد...
حتی وقتی که نگاه ترسناک ووحشیش با دیدن اون مهربون وآروم می شد...
اگه باهام خوب نبود...مهربون نبود...دوستم نداشت...رفتاراش سرد بود...ولی دوستش داشتم....
می زارم بره که رفتارش گرم...لبخندش شیرین وزیبا...دستاش کوره ی آتیش...نگاهش مهربون وآروم باشه برای همیشه...