دگر به ماه چه حاجت که آفتابی ام امشب



که داده چشم تو  آسمان آبی ام امشب




مکن محبت از این بیش تا ز شرم نمیرم



حساب کن که همان مرد ناحسابی ام امشب




به جمع پاکدلانم کشانده ای نگرانم



که آبرو ببرد جامه ی شرابی ام امشب




ز پیچ و تاب جهان ایمنم، به زلف سیاهت



اگر گره بخورد زلف پیچ و تابی ام امشب

3 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/09/28 - 18:13 در بوووووووسه

(3 )