دوسِت دارم های امروز
مثل درست کردن آدم برفی تو زمستان میمونه
از شوق ساختنش یخ زدگی دست هایت را فراموش میکنی
هر چی بزرگتر لذت بیشتر
و چقدر کودکانه باور میکنی ابدی بودنش را
هر چه بیشتر دورش میگردی ، کوچکتر و کوچکتر میشود
و روزی میرسد انگار نه انگار که
دست هایت برایش سرمازده شده بود
و حاصل یخ زدن دست هایت تنومند کردن درخت همسایه بود ...