بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم
باشد که نباشیم و بدانند که بودیم
از غمت اشک نریزم تو بگو پس چه کنم
آتش قلب خود را با چه خاموش کنم
مطمئن باش که مهرت نرود از دل من
مگر آن روز که در خاک شود منزل من . . .
7 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/10/05 - 17:43 در
CARLO