من اسیر زلف یارم من اسیر زلف یار
یار من برده قرارم بیقرارم بیقرار
عاشق پروردگارم عاشق پروردگار
مست بیرون از مدارم مست بیرون از مدار
یا حبیبی کاسه ای از هر دو دستت
تا که دل بازم به ناز چشم مستت
یک نگاهی کن که گردم مست مستت
ای دو عالم جلوه ای از ناز شستت
مست مستم ساقیا امشب به فریادم برس
بی می و ساغر نخواهم در دو عالم یک نفس
جز دو چشمانت نباشد هیچ کس فریاد رس
روی زیبایت نبیند دیده ی هر بلهوس
عاشقم بر سر گذشت عاشقی کز سر گذشت
چون از سرگذشت افسانه شد هر سر گذشت
از عشق تو دیوانه ی دیوانه ام
گرد شمع روی تو پروانه ی پروانه ام
تا تو مهمان دلم گردیده ای ویرانه ام
هر کجا ساقی تو هستی ساکن میخانه ام
عاقبت از عشق رویت سر به صحرا می نهم
پای دل را بر سر دنیا و عقبا می نهم
نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار یار
سفره ی دل را به پیش چشم مولا می نهم
من اسیر زلف یارم من اسیر زلف یار
عاشق رخسار یارم عاشق رخسار یار
2 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/10/07 - 14:58 در
یکی بود ... یکی نبود