دلسوخته تر از همه سوختگانم
از جمع پراکنده رندان جهانم
در صحنه بازیگری کهنه دنیا
عشق است قمار منو من،بازیگر آنم
ای عشق از تو زهرست به کامم
دل سوخت، تن سوخت، ماندم من و ماتم
ای دوست مزن زخم زبان جای نصیحت
بگذار ببارد به سرم، سنگ مصیبت
من زنده از این جرمم و حاضر به مجازات
ننگ است مرا گر بزنم حرف ندامت...