مامانم رو به به بابام :
یادته این یه بار 20 روزش بود اومدم بهش شیر بدم، نزدیک بود خفه شه؟!
بابام :
))) آره ....!
یادته یه بار 2 ماهش بود تو ماشین جاش گذاشتیم ؟!
مامانم :
)) آاااااره ...!
یادته یه بار داداشت اومد با پتو بپیچدش ببره بیرون، وقتی آوردش کبود شده بود داشت میمُرد ؟!!
بابام :
)))) آره !!!!
یادش به خیر !
من تازه الان میفهمم که چرا تو فهم بعضی مسائل هنگ میکنم ..!