امروز داشتم از کنار یه ماشین رد میشدم، پسره تقریبا ۲۵ سالش بود، تو ماشین نشسته بود با تمئنینه رژ و پنکک میزد... حالا این هیچی، تو آینه لبخند میزد و واسه خودش پشت چشم نازک میکرد/ :خداییییااااااا امام زمان و آمریکا رو بیخیال قیامت کن ما دیگه تحمل نداریم
1 امتیاز + /
0 امتیاز - 1393/01/03 - 19:25 در
اعترافای باحال