دیشب واس دخترعمم که سی وسه سالشه بعد مدتها یه خواستگار اومد،اونم ،یه آقای باشخصیت و پولدار و تحصیلکرده!!!چه ذوقی داشت بنده خدا منو پسر عمه و دختر عمم هم 3تایی از چند ساعت قبل رفتیم تو کمد دیواری رختخوابا نشستیم تا هروخ اومدن دوتایی حرف بزنن طرفو ببینیم.آغا نمیدونم این در کمد لامصب چطور یهو باز شد وما سه تایی با رختخوابا فرود اومدیم وسط اتاق.خواستگارا که فرار کردن هیچی دیگهما الان تو مرز افغانستانیم دختر عمم با تفنگ دنبالمونه
3 امتیاز + /
0 امتیاز - 1393/02/15 - 21:47 در
اعترافای باحال