با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج

حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج



ای موی پریشان تو دریای خروشان

بگذار مرا غرق کند این شب مواج



یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم

یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج



ای کشتۀ سوزاندۀ بر باد سپرده

جز عشق نیاموختی از قصه حلاج



یک بار دگر کاش به ساحل برسانی

صندوقچه ای را که رها گشته در امواج
1 امتیاز + / 0 امتیاز - 1393/02/25 - 18:24

(1 )