وقتى یه چیزى بهت میگه حرصت دراد
برمیگردى و با اَخم نگاش میكنى
و یه ضربه میزنى به بازوش كه بگى خیلى بدى
اما تنها كارى كه اون میكنه یه لبخند میزنه و میگه:
زدى!؟منو زدى!؟باشه!
قهر میكنه و روش رو برمیگردونه
اونجاس كه دلت میگیره
اسمشو با تمام عشق صدا میكنى
دستاتو میگیره و میگه جونم؟شوخى كردم
و میبرتت تو آغوشش
چشاتو میبندى و دلت آروم میگیره...
اونجاس كه میگى خدایا ازم نگیرش...