نفس میکشم نبودنت را
نیست...
هوای بوی تنت را کرده ام
میدانی؟
پیراهن جدایی ات بدجور بر قامتم گشاد است
تو نیستی
آسمان بی معنی ست
حتی آسمان پر ستاره و باران
مثل قطره های عذاب روی سرم میریزد
تو نیستی و من چتر میخواهم
هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد
در چشمانم لباس سیاه پوشیده
خودم را به هار راه میزنم
به هزار کوچه
به هزار در...
ولی باز هم تو نیستی که نیستی
6 امتیاز + /
0 امتیاز - 1393/03/06 - 17:32