حادثه ی عشق...
گوش کن جاده صدا می زند از دور قدمهای تو را
چشم تو زینت تاریکی نیست
پلک ها را بتکان کفش به پا کن و بیا
و بیا تا جایی که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو
و مزامیر شب اندام تو را مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند
پارسایی است در آن جا که تو را خواهد گفت :
بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه ی عشق تر است...
7 امتیاز + /
0 امتیاز - 1393/03/22 - 18:25 در
CARLO