گفته باشم
من از آن دست آدم ها نیستم که
بعد ِ رفتن ِ معشوق دست روی دست بگذارم
من بی حوصله ام
بروی می میرم
به خدا هم گفتم
بعد تو جان مرا زود گرفت گرفت
نگرفت می روم جایی در بازار
سرم را گرم می کنم تا برگردی
می شوم کارگر روزمزدی که
به جز خیال ِ تو چیزی
بارش نیست!
رسول ادهمی
3 امتیاز + /
0 امتیاز - 1393/05/22 - 15:13