در بچگی یه روز داشتم مشخ مینوشتم که خطی افتاد تو دفترم و اومدم پاکش کنم

دیدم پاکن نیست حالا دو ساعت خونرو بالا پایین کردم باز هم نبود

آخرش نا امیدوارانه تکیه زدم بر دیــوار کف دستمو نگاه کردم دیدم پاکنه توشه
.
.
.
.
از اون موقه بود که فهمیدم خیلی اوسکولم :||:






5 امتیاز + / 0 امتیاز - 1393/05/30 - 21:17 در اعترافای باحال

(5 )