زاغی بر درخت کاندسی نشسته بود و بچاپلا با ماست می خورد،


روبهی آمد و گفت:


سلام خرزا چتی هسی؟


چه بالی چه دمی عجب کتاری!


مشکی رنگ عشقه، دمد گرم اتا دهون امیری بخون امه سه


زاغ لاقلی خویش را زیر بغل بزو و بته شه عمه ر سلام برسن

2 امتیاز + / 0 امتیاز - 1394/07/30 - 18:30

(2 )