یه روز یه [!] یه چراغ جادو پیدا میکنه، دست میکشه روش؛ غولش در میاد و میگه: ‌دو تا آرزو بکن. مرده میگه: یه نوشابه خنک میخوام که هیچ وقت تموم نشه. غوله بهش میده. مرده یه کم میخوره؛ میگه: ‌به به! چقدر خنکه! یکی دیگه هم بده
4 امتیاز + / 0 امتیاز - 1390/11/27 - 18:21

(4 )