***** ايـــــــنو از دســـــت نـــــديــــــن *****

فی ربیع العام الماضی کنا قد ذهبوا جمیعا للحج
حین یعود، وفتاة جمیلة النوع الذی کان معنا.
کان قلبی التسول لی :
... ... ... “اذهب، وقل لها أحبک….. لها أیا کان یرید أن یکون، یکون! وماذا یرید أن یقول، ویقول”!
قلت لقلبی سرا، وأنا سمعت هذا فی الرد :
“بوی! کیف أنت جاهل! جئت للحج أو للغمز؟”
.
.
.
In spring last year we were all gone for pilgrimage
While back, pretty and kind girl who was with us.
My heart was begging me to:
“Go, tell her I love her ….. whatever wants to be, be! and what wants to say, say!”
I told my secret heart, and I heard this in response:
“Boy! how you’re ignorant! you come for pilgrimage or to ogle?”
.
.
.
و ترجمه فارسي:

پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت
برگشتنی یه دختر خوشگل با محبت
همسفر ما شده بود همراهمون میومد
به دست و پام افتاده بود این دل بی مروت
میگفت بروووو بهش بگوووووو
آخه دوسش دارم
میگفت بگو
هرچی میخواد بشه بشه هرچی میخواد بگه،بگه!
راز دلم رو گفتم اینو جواب شنفتم:
تو زواری!پسر!چقدر نادون
7 امتیاز + / 0 امتیاز - 1390/12/03 - 16:53 در ميخندي...

(7 )