او كه آمد جاده روشن بود
انتهای لحظه تنهایی من بود
باز ما بودیم و یك لبخند
با دو تا هد هد كه روی سنگ می خواندند
او كه می رفت جاده تاریك و پر از غم بود
دشت خاموش نگاهم
خیس شبنم بود
باز هم من بودم و آغاز تنهایی
با دو تا هد هد كه روی سنگ
دلتنگ می خواندند
5 امتیاز + /
0 امتیاز - 1390/12/04 - 12:57 در
تب عشق