سلام ای چشم بارانی !
پناهم می دهی امشب ؟
سوالم را که می دانی !
پناهم می دهی امشب ؟
منم آن آشنای سالیان گریه و لبخند و امشب رو به ویرانی ،
پناهم می دهی امشب ؟
میان آب و گل رقصان ، میان خار و گل خندان در آن آغوش نورانی ،
پناهم می دهی امشب ؟
دل و دین در کف یغما و من تنها و من تنها... در این هنگام رو حانی ،
پناهم می دهی امشب ؟
به ظلمت رهسپار نور و از میراث هستی دور در آن اسرار پنهانی ،
پناهم می دهی امشب ؟
رها از همت بودن ، رها از بال و پر سودن رها از حد انسانی ،
پناهم می دهی امشب ؟
نگاهت آشنا با دل ، کلامت گرمی محفل تو از چشمم چه می خوانی ؟
پناهم می دهی امشب ؟
و من با اشک می شویم تمام شعرهایم را پس از مصراع پایانی ،
پناهم می دهی امشب ؟؟؟
2 امتیاز + /
0 امتیاز - 1390/12/05 - 00:14