مجنون و مرد نمازگزار
روزي مجنون از سجاده شخصي شخصي عبور مي کرد.

مرد نماز راشکست وگفت:مردک! درحال رازو نياز باخدا بودم تو جگونه اين رشته را بريدي؟

مجنون لبخندي زد و گفت:عاشق بنده اي هستم و تو را نديدم و تو عاشق خدايي و مرا ديدي!
5 امتیاز + / 0 امتیاز - 1390/12/05 - 19:06

(5 )