می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
می برم تا که در آن نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ نگاه
شستشویش دهم از لکه عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه
می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جلوه امید محال
5 امتیاز + /
0 امتیاز - 1390/12/09 - 00:32
عالی بود.شعرهای فروغ محشرن.
1390/12/9 - 00:33Afarin Be u Ke Fahmidi Sher Az Kiye
1390/12/9 - 00:35من همه شعراشو از برم.لطفا اگه می تونید بیشتر از شعراش بذارید.
1390/12/9 - 00:37