گذشته ی من گذشت ..!
حتی می توانم بگویم درگذشت...
... و من برایش ماهها و روزها سوگواری و سکوت کردم .....
...
خاطراتم را زیر و رو کردم و ای کاشهای فراوان گفتم ..!
نوشتم و نوشتم
اشک ریختم و فغان کردم
ولی دیگر بس است!
... من به شروعی دیگر می اندیشم
و به شروع زندگی دیگر
و حس ناب تازه شدن
اما چگونه ؟
چگونه می توانم آن روزهای با تو بودن را فراموش کنم !!!
چگونه می توانم طعم لبهایت را به فراموشی بسپارم !!!!
آغوش گرمت
دستان مهربانت
چشم های فریبنده ات
خنده زیبایت
همه و همه دیوانه ام می کند
حسِ نابِ تازه شدن ؟؟؟؟؟
آن هم برای من که عاشقانه دوستت دارم ؟؟؟؟؟
حرام است حرام
تو برو خوش باش
من همین جا با یاد تو می میرم
چه زیباست برای تو مُردن..................
7 امتیاز + / 0 امتیاز - 1390/12/09 - 01:14

(7 )