یکی از دوستام عاشق ی پسره شده بود خیلی همو دوست داشتند بعد یه مدت پسره پیچوند دوستم اومد گریه میکرد و میگفت: عشق و عاشقی دروغه دیگه میخوام مث تو باشم عاشق نباشم؛ پست باشم؛ آشغال باشم؛ عوضی باشم; ( ینی منو ترور شخصیتی کرد. ' ( اصن یه وضی
به بعضی ها باید گفت هــــی فـــلانــی نردبـــان هــوس را بـردار و از اینـجـا بــرو، با ایــــــن چــیــــزهــا قـــدت به عــــشــق نـمـی رسد ! عـــشـــق بـــال مـــیخــواهــد کـه تـــو نـــــــداری . . . ::
وقتی کسی در کنارت هست ، خوب نگاهش کن : به تمام جزئیاتش به لبخند بین حرف هایش به سبک ادای کلماتش به شیوه ی راه رفتنش ، نشستنش به چشم هاش خیره شو دستهایش را به حافظه ات بسپار گاهی آدم ها آنقدر سریع میروند که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند … ::
این روزا خیلی حرف دارم اما بیشتر ش رو با خودم میگم و خاموش میشم. مثل شمعی که توی یه روز پر نور با انگشتات خاموشش می کنی. گاهی سرم پر از حرف است ولی خاموش میشم. فقط داغی خاموش کردنش تاول میشه روی انگشتایی که زدی شمع دلتو خاموش کردی....