دنیا دنیای ریاضیست
عشق را که تقسیم کردند
تو خارج قسمت من شدی
من که به هیچ دردی نمیخورم
این دردا هستن که چپ و راست به من
میخورن
گفتی:
شاید برگشتم..
هنوز زنده ام!
به امید همان “شاید” ..
صبح یعنی مست صدای تو
ظهر یعنی انتظار تو
عصر یعنی دلتنگم برای تو
شب یعنی یاد تو
و تو یعنی تمام لحظه های من
دلم در حلقه غمها نشسته
زبانم بسته و سازم شکسته
وجودم پر ز شعر عاشقانست
تورا می خواهم و این ها بهانست . . .