ایستگاه دلم ، برای تنگ شدن دیگر جا ندارد ، باید امشب سوار اولین قطار شوم ، به مقصد آغوش تو …
محال است آدمی چیزی را به دست آورد که خود هرگز آنرا نبخشیده باشد ، پس عشقی در حد کمال ببخش تا عشقی در حد محال به دست آوری
به سلامتی اونی که …
آرزو بود …
نفس بود …
آرامش بود …
رویا بود ..
ولی “خاطره” شد !