فقط برای خدا
دسته:عرفان و دل
11 کاربر

294 پست

       
سایه به سایه اگر غم دنبال من است
به او بگویید خدای من از او هم نزدیک تر است

امتیاز به گروه

[بروز رساني]

آخرين امتاز دهنده:


کاربران گروه

نمایش همه

مدیران گروه

فقط برای خدا

گروه عمومی · عرفان و دل· 11 کاربر · 294 پست
binam
binam
قدم میزدم بر روی مشکلاتم
داشتم باز هم سر تو غر میزدم
اما اینبار کمی سکوت کردم
فهمیدم دلیل مشکلاتم تو نیستی
من خودم از تو که غافل میشوم
بیراهه میروم ای بهتریم معبودم


بینام
دیدگاه  •   •   •  1392/08/14 - 00:09
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خــــــ ـــــــ ـــــــ ــــدایا...!



تو دنیایـ ما ادمـــ ــــ ــــــ ــــــااا



یه حالتیـ هســـــ ـــــت بنام ُکمـ اوردنُـ



تو کهـ خداییـ نمیتونیـ تجـــ ــــ ــــــ ـــربش کنیـ!



خوش بهـ حــــ ـــــ ــــــ ـــــــ ـــــــالتـ .
دیدگاه  •   •   •  1392/08/13 - 16:58
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

خدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمیشود.....
تنها کسی است که با دهان بسته هم میتوان صدایش کرد...
با پای شکسته هم میتوان سراغش رفت...
تنها خریداریست که اجناس شکسته رابهتر بر میدارد...
تنها کسی است که وقتی همه رفتند میماند...
وقتی همه پشت کردنداغوش میگشاید...
وقتی همه تنهایت گذاشتند مرحمت میشود..
وتنها سلطانی است که دلش با بخشیدن ارام میگیرد نه با تنبیه کردن..
پس خدا را برایم ارزو کن...................
دیدگاه  •   •   •  1392/08/12 - 20:43
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

خدایا: دانستن این که چقدر مرا دوست داری کار سختی نیست


وقتی گریه هایم شیشه های اتاق را لمس میکند


وقتی دستانم بر روی شیشه ها سر میخورد


هر روز از انگشتانم شروع میشوی، به کنه وجودم میروی


و آنگاه این هیاهو از حنجره ام به تو میرسد


خدایا: من یک جسم سردم پر از نوسان های ناخواسته و احساسات نانوشته


و تو در میان همه ی اینها یک هستی مطلق هستی


یک معجزه که مرا به وجد می آورد


من در نگاه کردن به تو، واژه ای میشوم در متنی گسترده


تو مرا در سکوتم فهمیدی


وقتی که دلهره، آخرین کلمه ی مشترک چشم ودلم بود


وقتی ساعتها اجازه ی حرکت را از زمان گرفتند


وقتی همه ی رقصیدن من، تب و لرزم بود


هیچکس مثل تو نقطه چین ها را پر نمیکند


تویی که اول از هرکس و هرچیزی به ذهنم خطور میکنی


 وآخر همه میروند و تو باز هم ادامه داری


میخوابم در آغوش تو


تا لرزش دندانهایم


تپش قلبم


و حالت ایستای دردم را فراموش کنم


بگذار که هر لحظه دوباره به تو بگویم: سلام!


و آنقدر به آسمان نگاه کنم که ستاره ها به عشقم حسودی کنند


خدایا:این روزها که دست های تو مرا به فردا میکشد،


حس غریبی دارم


گاهی اشک..گاهی بغض..گاهی درد


بگذار مدام صدایت کنم


تا بودنت را فراموش نکنم!

دیدگاه  •   •   •  1392/08/12 - 20:41
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 18:40
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



ﺧــٌــﺪﺍﯾــــــﺍ !!
ﺁﻏﻮﺷـَــﺕ ﺭﺍ ﺍِﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺪَﻫـــــﯽ ؟
ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻔﺘﻦ !
ﭼﯿــــﺰﯼ ﻧـَــﺪﺍﺭﻡ ..
ﺍﻣـــﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻨﻔﺘﻦ ِ ﺣﺮﻓﻬـــــﺎﯼ ﺗﻮ ؛
ﮔﻮﺵ ﺑﺴﯿــــــﺎﺭ . . .
ﻣﯽ ﺷـَــﻮﺩ ﻣﻦ ﺑﻐـــﺾ ﻛﻨــَــﻡ ؟
ﺗﻮ ﺑﮕـــﻮﯾﯽ :
ﻣﮕﺮ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﻧﺒﺎﺷــَــﺪ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺍﯾﻨﮕــــﻮﻧــﻩ ﺑﻐﺾ ﻛﻨــــﯽ . . . ؟
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻣـَــﻥ ﺑﮕﻮﯾـــَــﻡ " ﺧـﺪﺍﯾـــــﺎ "
ﺗﻮ ﺑﮕـــﻮﯾﯽ :
ﺟﺎﻥ ِ ﺩﻟـــﻡ . . . !
ﻣﯽ ﺷـــﻮﺩ ﺑﯿـــﺎﯾﯽ ؟
ﺗﻤﻨــــﺎ ﻣﯿﻜﻨـــَـﻢ


کوتاه شود



دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 17:29
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺧـــــــــــــــــــــﺪﺍﻳﺎ...!!!! ﻣـﻴﺸـــــــــــــــﻪ ﻳﻮﺍﺷﮑﯽ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﯽ‘ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯﺵ ﺑﻴﺨﺒﺮﻡ‘ ﭼﻪ ﺣـــــــــــﺎﻟﯽ ﺩﺍﺭﻩ؟؟!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/10 - 20:07
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گذشته ام دردمیکند.....خدایا؟
مرگم می آید
میشود فردابرای زندگی بیدارم نکنی؟
....... من خسته است.........
دیدگاه  •   •   •  1392/08/10 - 20:05
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



چگونه می شود از خدا گرفت چیزی را که نمی دهد ؟!!

می گویند قسمت نیست ، حکمت است.

من قسمت و حکمت نمی فهمم.

تو خدایی ، طاقت را می فهمی …!




دیدگاه  •   •   •  1392/08/8 - 19:52
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خدایـــــــــــــــــا......
حواست كجاست......؟
صدای هق هق گریه ام از همان گلویی
می اید كه تو از رگش به من نزدیكتری.....
دیدگاه  •   •   •  1392/08/8 - 19:23
+3